سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاکیهای آسمانی
ویرایش

مرگ در کنار یک گونی اسکناس

حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی می گوید:مناسبتی بود و چند روز تعطیلی. یکی از سرمایه داران تهران به دور از چشم دوستان و بدون اطلاع خانواده به حجره اش

رفت تا سرمایه اش را حساب کند.پس از ساعتی که در قسمت عقب حجره اسناد را بررسی کرد، خواست بیرون بیاید، دید کلید را داخل حجره جا گذاشته و در را به روی خود

بسته است. هرچه فریاد زد، چون بازار تعطیل بود،صدایش به جایی نمی رسید،آنقدر فریاد زد که از حال رفت. گرسنه شده بود،چیزی غیر از اسکناس در اختیار نداشت. ابتدا

مقداری از اسکناس ها را جویده بود،سپس مقداری گِل کفش خود را خورده بود و بالاخره در کنار میلیونها تومان پول، جان سپرده بود!

خاطرات از زبان حجت الاسلام محسن قرائتی2/26

نکته ای باریک تر از مو

مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می گوید: روزی برای انجام کاری روانه بازار شدم.اندیشه ارتکاب گناهی در مغزم گذشت؛ولی بلافاصله منصرف شدم و استغفار کردم. در ادامه راه،

شترهایی که از بیرون شهر هیزم می آوردند،قطاروار از کنارم گذشتند، ناگاه یکی از شتران لگدی به سوی من انداخت که اگر خود را کنار نکشیده بودم، آسیب می دیدم. به

مسجد رفتم و این پرسش در ذهن من بود که این رویداد از چه امری سرچشمه گرفته است؟ در عالم معنا به من گفتند: این نتیجه آن فکر گناهی است که کرده ای! گفتم: من که

آن گناه را انجام ندادم. پاسخ آمد: لگد آن شتر هم که به تو نخورد!

تندیس اخلاص/36

قیمت کشور هارون

آورده اند:واعظی به نام ابن سمّاک بر هارون الرشید وارد شد و هارون از او تقاضای موعظه کرد. واعظ گفت: ای امیرمومنان(لقبی که مخصوص به حضرت علی(علیه السلام)است

اما خلفای بنی امیه وبنی عباس اصرار داشتند دیگران آنها را اینگونه صدابزنند.)! اگر در موقع تشنگی زیاد تو را از آب جلوگیری کنند چقدر می دهی تا شربت آبی به تو بدهند.

گفت: نیمی از مملکتم را. باز پرسید: اگر به همان مقدار آبی که خوردی هنگام ادرار کردن در مجرای تو بول حبس شود و نتوانی خارج کنی، چقدر می دهی که نجاتت دهند؟

جواب داد:نیم دیگر مملکتم را. واعظ گفت:در این صورت تورا فریب ندهد و مغرورنکند سلطنتی که به شربتی آب و بول کردنی بیشتر نمی ارزد.

پند تاریخ3/92-93

همسفر حج

مردی از سفر حج برگشت و سرگذشت سفر خود و همراهانش را برای امام صادق(علیه السلام) تعریف می کرد، او یکی از همسفران خود را بسیار می ستود که چه مرد

بزرگواری بود، ما به همراهی مرد شریفی چون او مفتخر بودیم، یکسره مشغول طاعت و عبادت بود، همین که در منزلی فرود می آمدیم او فوراً به گوشه ای می رفت و سجاده ی

خویش را پهن می کرد و به طاعت و عبادت خویش مشغول میشد. امام(ع) پرسیدند: پس چه کسی کارهای او را انجام می داد و حیوان او را تیمار می کرد؟ گفتند: البته افتخار

این کارها با ما بود. او فقط به کارهای مقدّس خویش مشغول بود و کاری به این کارها نداشت. امام(ع) فرمودند: بنابراین همه ی شما از او برتر بوده اید!

داستان راستان1/36-37





نوشته شده توسط : سید.....
مطلب بعدی : ashura imam hussain       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ آهنگران میخوند: یادشبهایی که بسیجی میشدیم شمع شبهای دوعیجی میشدیم این مصرع آخرمیدونین یعنی چی؟ عراق تومنطقه دوعیجی بمب فسفری مینداخت فسفربااکسیژن هواسریع ترکیب میشه وشعله ورمیشه بچه بسیجی ها زیربمب های فسفری گیرمیکردن وفسفربه تن این بچه ها میچسبیدوباهیچ وسیله‌ای خاموش نمیشدوآنهامیسوختن وصبح باد،خاکستراین بچه هاروباخودش میبرد کی فهمید؟ کی دلش سوخت؟ کی میدونه کی سوخت! کی میدونه چرادادنزدن وسوختن...

+ *الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر*

+ *شب های جمعه تا به سحر غبطه می خوریم بر زائران کرببلای تو یا حسین*

+ *7 سین مقاومت: 1_ سالار مقاومت (امام سید علی خامنه ای) 2_سید مقاومت (سید حسن نصرالله) 3_سپاه مقاومت (بسیج ) 4_سردارمقاومت (حاج قاسم سلیمانی) 5-سپر مقاومت (سوریه) 6- سمبل مقاومت (ایران) 7-سلاح مقاومت (بصیرت) این دنیا صاحب دارد !!!!!!!! ألـلَّـھُــــــمَــ ?َـجــــــــــِّـلْ لِوَلــــــیِـ?ْ ألــــــــــْـفـــــَـرَج*

+ *پلیس راه -> 201 -> 50 -> بست شیخ طوسی -> سلام آقا*



+ *اُف بر آن زندگی ذلیلانه ای که برای چهار روز بیشتر بودن و دیرتر مردن و چهار نان سنگک بیشتر خوردن انسان تن به هر ذلتی بدهد و پستی را بپذیرد.*

+ *ما را گُنه عاشقیِ زهراست* *بر ما همه این بلا که برپاست - ما را گُنه عاشقیِ زهراست از صبحِ اَزَل که در وجودیم - ما عاشقِ یاسِ رو کبودیم ما لب به الست او گشودیم - بر آتشِ عشق او چو دودیم*



+ به نماز سید که نگاه می‌کردم، ملائک را می‌دیدم که در صفوف زیبای خویش او را به نظاره نشسته‌اند. رو به قبله ایستادم. اما دلم هنوز در پی تعلقات بود. گفتم: «نمی‌دانم‏, چرا من همیشه هنگام اقامه نماز حواسم پرت است.» به چشمانم خیره شد. «مواظب باش! کسی که سرنماز حواسش جمع نباشد، در زندگی نیز حواسش اصلاً جمع نخواهد شد.» گفت و رفت. اما من مدتها در فکر ارتباط میان نماز و زندگی بودم....



+ 2th of December 2015 #arbaeen #arbaeen2015 #arbaeen_karbala آنچه باید از #جهاد-عاشورایی بدانیم:http://endnight.persianblog.ir/ #ashura #ashura_2015 #ashura_karbala #islam #shia #shia_islam #shia_religion #islam_shia #shia_blood #shia_mourning #shia_muharram #shia_images #karbala #kerbela #ashora #ashoora #day_of_ashura #ashura_in_iran #Ashures #?i?_muslim #?i? #Achoura #?????? #?????? #Ashur

+ *در سوگ نبی جهان سیه می پوشد در سینه، دل از داغ حسن می جوشد از ماتم هشتمین امام معصوم هر شیعه ز درد، جام غم می نوشد. اللهم صل علی محمد و آل محمد التماس دعا*