حضرت سلیمان(علیه السلام) در عصر خویش صاحب حکومتی بود که هیچ چیز از سیطره قدرتش خارج نبود. هیچ کس قبل و بعد از او به چنین حکومتی نرسیده و نخواهد رسید. سلیمان بر بشر، پرندگان ، حیوانات وحشی، اجنه و شیاطین حکومت می کرد و چنین حکومتی به قول خود حضرت سلیمان(علیه السلام) به هیچ کس نخواهد رسید؛ چرا که او از خدای متعال چنین خواست:« رَبِ اغفرلی و هب لی مُلکاً لا ینبغی لاحدٍ مِن بعدی»(پروردگارا! مرا ببخشا و مُلکی به من ارزانی دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد.»
از دایره مُلک و پادشاهی سلیمان، فقط سرزمین سبأ خارج بود که آن هم جزوش شد.روزی سلیمان(علیه السلام) از جایی عبور می کرد.با خود گفت: خداوند لطف بزرگی در حق من کرده که حکومتی با این وسعت در اختیارم نهاده است.
ناگهان باد صدایی را به گوش سلیمان(علیه السلام) رساند که می گفت:«ثواب یک [سبحان الله] گفتن از تمام این حکومت تو بیشتر است.»
از این جا معلوم می شود که در آخرت چه حسرتی گریبانگیر انسانهایی می شود که اوقات فراغت خود را با یاد خدا و گفتن «سبحان الله» پُر نکرده اند؛ چه رسد به این که خدای نا کرده زبان به چیزهای آلوده باز کرده باشند که سوال و جوابی هم در پی دارد.
امام صادق(علیه السلام)می فرماید:«زبان خود را به تسبیح مشغول کنید.»،هم چنین در روایت آمده است:«وقتی بنده ای تسبیح می گوید مادون عرش همه با او تسبیح می گویند.»(بحارالانوار،ج90،ص166)
مردی به زن خود گفت: از فاطمه ی زهرا(علیهاالسّلام)بپرس آیا من از شیعیان آنهایم؟آن زن پرسید و حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمودند:«بگو اگر از آنچه نهی کرده ایم دوری کنی از شیعیان مایی؛ وگرنه نیستی. زن جواب را برای شوهر خود آورد.»
شوهرش از شنیدن این پاسخ بسیار ناراحت شد و گفت:وای بر من! چگونه ممکن است انسان از گناه پاک باشد و از او خطایی سر نزند، در این صورت در آتش جهنم جاودان خواهم بود؛ زیرا هر کس از شیعیان ایشان نباشد همیشه در جهنم است.
آن زن گفتار شوهر خود را برای حضرت زهرا(سلام الله علیها) نقل کرد.فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمودند:«به شوهرت بگو آن طور که فکر کرده ای نیست؛ زیرا شیعیان ما از بهترین مردمان بهشت هستند. آنها برای پاک شدن از گناه به گرفتاری های دنیا مبتلا می شوند یا در قیامت رنج و سختی می بینند یا در طبقه ی اوّل جهنم کیفر خواهند شد و پس از این که پاک شدند به واسطه محبت ما از آن جا نجات یافته، در بهشت مسکن می گیرند.
پند تاریخ3/96-97به نقل از بحار الانوار17/295
پس ارکان توکل پنج است که چهار رکن آن علمی است و یکی از آنها عملی می باشد و آن چهار بدون پنجمی قوامی ندارد، بلکه عمل به عنوان پایه توکل محسوب می شود و ثمره ی توکل در عمل ظاهر می شود و میوه آن در عمل چیده می شود و از اینجا می فهمیم که علم بدون عمل ریشه ای ندارد و رشد نمی یابد و از آن بهره ای گرفته نمی شود؛ زیرا اگر کسی از درد دندان شکایت کتد و می داند که ترشی برایش ضرر دارد سپس ترشی را بخورد ترشی دندانش را به درد می آورد و علم به بد بودن ترشی برای او نفعی ندارد؛ چون عمل به این علم را ترک کرده است و به نتیجه این ارکان پنجگانه در گفتار حضرت بنگر! وقتی بنده این گونه باشد جز برای خدا کار نمی کند و قلبش منحرف نمی شود. و این سه امر است:
اول:اخلاص، زیرا وقتی دانست مخلوق ضرر و نفعی ندارد عمل را برای مخلوق انجام نمی دهد و خواهان مقامی در قلب او نیست، پس انگیزه ریاکاری از بیخ کنده شده و انحراف در دل او راه نمی یابد. به اخلاص استقامت می یابد و اعمال عبادی وی به قصد قربت در جای شایسته خویش قرار میگیرد.
دوم: عزت نفس با کمال بی نیازی از مردم، در اینکه طمع خود را از مردم می بُرد، زیرا هرکس فهمید که مردم روزی ده نیستند به ایشان امید نمی بندد و با امیدش به پروردگارش اعتماد می کند،زیرا خدا روزی ده است نه غیر او.
سوم:به امنیت می رسد و از جمیع مخلوقات و همه جانوران موذی نمی هراسد ، و به همین خاطر مخلصین و عابدان و رهروان (سیاح) از جلوی حیوانات می گذرند ولی نمی ترسند. زیرا هرکس که یقین دارد مخلوق ضرر نمی رساند؛ از او نمی هراسد و اعتقادش در مورد درندگان همانند اعتقادش در مورد پشه است.
امام صادق(علیه السلام) و شیر
ابوحازم عبدالغفاربن حسن روایت کرده:« در زمان منصور(از خلفای عباسی) من با ابراهیم بن ادهم بودم که به کوفه آمد و ابو عبدالله جعفربن محمد بن علی علوی نیز به کوفه آمد. جعفربن محمد(علیه السلام) بیرون آمد و می خواست به مدینه برگردد. علما و اهل فضل کوفه آن حضرت را مشایعت کردند و از جمله ایشان ثوری و ابراهیم بن ادهم بودند.
مشایعت کنندگان پیش افتادند ناگاه شیری را در راه دیدند. ابراهیم ادهم به ایشان گفت: بایستید تا جعفربن محمد(علیه السلام) بیاید پس بنگریم که چه می کند؛
امام جعفرصادق(علیه السلام) آمد،جریان شیر را گفتند، امام صادق(علیه السلام) به سوی شیر رفت تا نزدیک شیر رسید و گوشش را گرفت و او را از مسیر دور ساخت، سپس به رو به افراد کرد و فرمود: بدانید که اگر مردم خدای را آنگونه که سزاست اطاعت می کردند بارهایشان را بر شیر حمل می کردند.»
کتاب آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز؛ ترجمه عدّة الدّاعی و نجاحُ السّاعی«ابن فهد حلّی»
امام صادق(علیه السلام) در حدیثی بدون واسطه از پیامبر نقل می کند، فرمود:«جبرائیل بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد،عرضه داشت: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خدای تعالی مرا همراه با هدیه ای برای تو فرستاد که به احدی قبل از تو نداد.رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمودند:آن هدیه چیست؟
جبرئیل عرضه داشت:آن هدیه صبراست و بهتر از آن. پرسیدم بهتر از صبر چیست؟
گفت:قناعت و بهتر از قناعت را نیز آورده ام. پرسیدم:بهتر ازقناعت چیست؟
گفت:رضایت و بهتر از آن. پرسیدم:بهتر از آن چیست؟
عرضه داشت:زهد و بهتر از آن. پرسیدم:بهتر از زهد چیست؟
عرضه داشت:اخلاص و بهتر از آن. پرسیدم:بهتر از آن چیست؟
عرضه داشت:یقین و بهتر ازآن. پرسیدم:آن چیست؟
عرضه داشت:بازگشت همه به توکل بر خداست. پرسیدم:ای جبرئیل تفسیر توکل بر خدا چیست؟
عرضه داشت:علم به این که مخلوق نه ضرری می رساندو نه نفعی می بخشد و نه می تواند منع کند و این که بنده، از مخلوق ها مأیوس شود و وقتی بنده اینگونه شد برای هیچکس جز خدا کار نمی کند و قلبش منحرف نمی شود و جز از خدا نمی هراسد و به احدی غیر از خدا طمع نمی کند.
این معنای توکل است.
فرمود: گفتم جبرئیل! تفسیر صبر چیست؟
عرضه داشت: در سختی صبر کند، چنانکه در بی نیازی(آسانی) صبر میکند و در تنگدستی صبر کند، چنانکه در بی نیازی صبر می کند و در سختی صبر کند، چنانکه در عافیت صبر میکند و در بلاهایی که به او میرسد در نزد مخلوق از خالقش شکایت نکند.
گفتم: پس تفسیر قناعت چیست؟
عرضه داشت:آنچه از دنیا به او می رسد قانع باشد. با کم قانع شود و برای اندک شکرگزار باشد.
گفتم:پس تفسیر رضا چیست؟
گفت: طوری رضا باشد که برآقای خود خشمناک نمی شود، چه دنیا به او برسد و یا نرسد، نفسش با عمل اندک راضی نشود.
گفتم: ای جبرئیل تفسیر زهد چیست؟
عرضه داشت: زاهد آنچه را که خالقش دوست دارد، دوست می دارد و آنچه را که خالقش دشمن دارد، دشمن می دارد؛ از حلال دنیا کناره میگیرد و به حرامش توجهی ندارد، زیرا حلال دنیا حساب دارد و حرامش عقاب؛ و به همه مسلمانان رحم می کند، چنانکه به خود رحم می نماید و از کلام در اموری که به کارش نمی خورد دوری می جوید، چنانکه از حرام دوری می کند و از پر خوری می پرهیزد چنانکه از مردار بسیار بدبو دوری میکند و از متاع دنیا و زینت آن آن دوری می جوید، چنانکه از آتش دوری می جوید و آرزوهای خود را کوتاه می کند و مرگش پیش چشمانش می باشد.
گفتم: ای جبرئیل! تفسیر اخلاص چیست؟
عرضه داشت:مخلص آن است که از مردم چیزی نخواهد تا آنکه خود بیابد و وقتی یافت راضی می شود و وقتی در نزد او چیزی باقی می ماند آن را به خاطر خدا می بخشد؛ سپس اگراز مخلوق نخواهد پس عبودیت الهی را اقرار کرده و وقتی یافت و راضی شد، پس او از خدا راضی است و خدای تبارک و تعالی از او راضی است و وقتی خدای تعالی به او عطا کرد، پس شایسته آن بود.
گفتم:پس تفسیر یقین چیست؟
عرضه داشت:شخص با یقین کسی است که طوری برای خدا کار می کند مثل اینکه او را می بیند و اگر او خدا را نمی بیند خدا اورا می بیند و یقینا می داند که اگر چیزی به او رسید نمی توانست نرسد و اگر چیزی به او نرسید نمی توانست به او برسد و همه اینها شاخه های توکل و راه های زهد اند.
خدای تو را رحمت کند، به زیبایی این حدیث نگاه کن و به فواید آن بنگر و فرمود:« صبر و قناعت و رضا و زهد اخلاص و یقین از امور منشعب از توکل هستند.»
و همین مدح، توکل را کافی است.
سپس در تعریف توکل فرمود:« مخلوق نه ضرری می رساند و نه نفع می دهد و نه می بخشد و نه می تواند مننع کند و متوکل از مردم مأیوس است.»
کتاب آداب راز ونیاز به درگاه بی نیاز
مرگ در کنار یک گونی اسکناس
حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی می گوید:مناسبتی بود و چند روز تعطیلی. یکی از سرمایه داران تهران به دور از چشم دوستان و بدون اطلاع خانواده به حجره اش
رفت تا سرمایه اش را حساب کند.پس از ساعتی که در قسمت عقب حجره اسناد را بررسی کرد، خواست بیرون بیاید، دید کلید را داخل حجره جا گذاشته و در را به روی خود
بسته است. هرچه فریاد زد، چون بازار تعطیل بود،صدایش به جایی نمی رسید،آنقدر فریاد زد که از حال رفت. گرسنه شده بود،چیزی غیر از اسکناس در اختیار نداشت. ابتدا
مقداری از اسکناس ها را جویده بود،سپس مقداری گِل کفش خود را خورده بود و بالاخره در کنار میلیونها تومان پول، جان سپرده بود!
خاطرات از زبان حجت الاسلام محسن قرائتی2/26
نکته ای باریک تر از مو
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می گوید: روزی برای انجام کاری روانه بازار شدم.اندیشه ارتکاب گناهی در مغزم گذشت؛ولی بلافاصله منصرف شدم و استغفار کردم. در ادامه راه،
شترهایی که از بیرون شهر هیزم می آوردند،قطاروار از کنارم گذشتند، ناگاه یکی از شتران لگدی به سوی من انداخت که اگر خود را کنار نکشیده بودم، آسیب می دیدم. به
مسجد رفتم و این پرسش در ذهن من بود که این رویداد از چه امری سرچشمه گرفته است؟ در عالم معنا به من گفتند: این نتیجه آن فکر گناهی است که کرده ای! گفتم: من که
آن گناه را انجام ندادم. پاسخ آمد: لگد آن شتر هم که به تو نخورد!
تندیس اخلاص/36
قیمت کشور هارون
آورده اند:واعظی به نام ابن سمّاک بر هارون الرشید وارد شد و هارون از او تقاضای موعظه کرد. واعظ گفت: ای امیرمومنان(لقبی که مخصوص به حضرت علی(علیه السلام)است
اما خلفای بنی امیه وبنی عباس اصرار داشتند دیگران آنها را اینگونه صدابزنند.)! اگر در موقع تشنگی زیاد تو را از آب جلوگیری کنند چقدر می دهی تا شربت آبی به تو بدهند.
گفت: نیمی از مملکتم را. باز پرسید: اگر به همان مقدار آبی که خوردی هنگام ادرار کردن در مجرای تو بول حبس شود و نتوانی خارج کنی، چقدر می دهی که نجاتت دهند؟
جواب داد:نیم دیگر مملکتم را. واعظ گفت:در این صورت تورا فریب ندهد و مغرورنکند سلطنتی که به شربتی آب و بول کردنی بیشتر نمی ارزد.
پند تاریخ3/92-93
همسفر حج
مردی از سفر حج برگشت و سرگذشت سفر خود و همراهانش را برای امام صادق(علیه السلام) تعریف می کرد، او یکی از همسفران خود را بسیار می ستود که چه مرد
بزرگواری بود، ما به همراهی مرد شریفی چون او مفتخر بودیم، یکسره مشغول طاعت و عبادت بود، همین که در منزلی فرود می آمدیم او فوراً به گوشه ای می رفت و سجاده ی
خویش را پهن می کرد و به طاعت و عبادت خویش مشغول میشد. امام(ع) پرسیدند: پس چه کسی کارهای او را انجام می داد و حیوان او را تیمار می کرد؟ گفتند: البته افتخار
این کارها با ما بود. او فقط به کارهای مقدّس خویش مشغول بود و کاری به این کارها نداشت. امام(ع) فرمودند: بنابراین همه ی شما از او برتر بوده اید!
داستان راستان1/36-37
سوال:چرا زنان باید در حال نماز بدن خود را بپوشانند، در صورتی که خداوند از آشکار ونهان هر
موجودی آگاه است؟
پاسخ: شکی نیست که خداوند از همه چیز در همه حال باخبر است و پوشیده و پنهان برای او مفهومی ندارد،با بندگان خود نیز نامحرم نیست، ولی انسان در حال عبادت خود را در حضور خدا می بیند و با او سخن می گوید و به راز و نیاز با او برمی خیزد، در چنین حالتی باید مناسبترین لباس را در حضور او بپوشد و روشن است که مناسبترین لباس برای زن همان لباس کامل است- یعنی لباسی که نشانه عفت و پاکدامنی اوست و بهترین حالات او را منعکس می سازد-تنها چنین لباسی شایسته حال عبادت می باشد.
حتی در مورد مردان نه تنها با بدن عریان نماز خواندن باطل و دور از روح خضوع(فروتنی و تواضع) و احترام به ساحت مقدّس پروردگار است، بلکه بهتر این است که علاوه بر پوشش مقدار واجب، با لباسی نماز بخواند که نشانه نهایت احترام باشد، مثلا تنها با لباس زیر نماز خواندن خوب نیست و شایسته است علاوه بر لباس زیر، لباس رو را هم بپوشند.
منبع: کتاب پاسخ به پرسش های مذهبی؛آیت الله مکارم شیرازی - آیت الله سبحانی
آیا نماز در قبول شدن سایر اعمال دخالت دارد؟
سؤال:... در کتابی دیدم این مطلب را به عنوان ایراد بر مسلمانان نوشته بود:«علمای مسلمانان در کتب فقه و حدیث نقل می کنند که تا نماز قبول نشود اعمال دیگر قبول نخواهد شد و باز در همان کتاب برای قبول شدن نماز شرایطی نوشته است که احدی از ایشان واجد آن شرایط در تمام عمر نمی شود! و اگر هم بشود بسیار نادر است؛ بنابراین، هیچ یک از عبادات و اعمال آنها در تمام عمر به اعتراف خودشان قبول نخواهد شد!» لطفا جواب این ایراد را بیان فرمایید.
پاسخ
اوّلاً: با مراجعه به کتب فقهی معلوم می شود که شرایط مزبور سنگین نیست که کسی از عهده آن بر نیاید، بلکه بسیاری از مردم می توانند با توجه بیشتر به اعمال ورفتار خود، آن شرایط را احراز کنند؛ شما هم می توانید با مراجعه به رساله های عملیّه، صدق این مطلب را در یابید؛ بنابراین چنان نسبتی به اسلام نسبتی ناروا است.
ثانیاً:قبول شدن نماز و سایر اعمال در درگاه خدا درجات و مراتبی دارد؛ یعنی، ممکن است عبادتی اولین درجه قبولی را نداشته باشد امّا واجد درجات دیگر آن باشد؛ اساساً هر عبادت صحیحی به طور مسلّم یک درجه از قبولی را دارد. روی این حساب قبول شدن سایر اعمال هم به همان نسبت قبول شدن نماز خواهد بود.
به عبارت روشن تر: نماز اگر صحیح باشد و طبق دستورات روشن اسلام صورت گیرد در پیشگاه خداوند مقبول خواهد بود؛ منتها هر قدر پاکی قلب و روح و پرهیزگاری انسان و دوری او از ظلم و ستم و گناه بیشتر باشد درجه قبولی آن عالی تر خواهد بود؛ زیرا ارزش هر عملی به ارزش آورنده آن عمل و روحیّات او بستگی دارد.
منبع:پاسخ به پرسش های مذهبی؛ آیت الله مکارم شیرازی – حضرت آیت الله جعفر سبحانی

+ آهنگران میخوند: یادشبهایی که بسیجی میشدیم شمع شبهای دوعیجی میشدیم این مصرع آخرمیدونین یعنی چی؟ عراق تومنطقه دوعیجی بمب فسفری مینداخت فسفربااکسیژن هواسریع ترکیب میشه وشعله ورمیشه بچه بسیجی ها زیربمب های فسفری گیرمیکردن وفسفربه تن این بچه ها میچسبیدوباهیچ وسیلهای خاموش نمیشدوآنهامیسوختن وصبح باد،خاکستراین بچه هاروباخودش میبرد کی فهمید؟ کی دلش سوخت؟ کی میدونه کی سوخت! کی میدونه چرادادنزدن وسوختن...
+ *الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر*
+ *شب های جمعه تا به سحر غبطه می خوریم بر زائران کرببلای تو یا حسین*
+ *7 سین مقاومت: 1_ سالار مقاومت (امام سید علی خامنه ای) 2_سید مقاومت (سید حسن نصرالله) 3_سپاه مقاومت (بسیج ) 4_سردارمقاومت (حاج قاسم سلیمانی) 5-سپر مقاومت (سوریه) 6- سمبل مقاومت (ایران) 7-سلاح مقاومت (بصیرت) این دنیا صاحب دارد !!!!!!!! ألـلَّـھُــــــمَــ ?َـجــــــــــِّـلْ لِوَلــــــیِـ?ْ ألــــــــــْـفـــــَـرَج*
+ *پلیس راه -> 201 -> 50 -> بست شیخ طوسی -> سلام آقا*

+ *اُف بر آن زندگی ذلیلانه ای که برای چهار روز بیشتر بودن و دیرتر مردن و چهار نان سنگک بیشتر خوردن انسان تن به هر ذلتی بدهد و پستی را بپذیرد.*
+ *ما را گُنه عاشقیِ زهراست* *بر ما همه این بلا که برپاست - ما را گُنه عاشقیِ زهراست از صبحِ اَزَل که در وجودیم - ما عاشقِ یاسِ رو کبودیم ما لب به الست او گشودیم - بر آتشِ عشق او چو دودیم*

+ به نماز سید که نگاه میکردم، ملائک را میدیدم که در صفوف زیبای خویش او را به نظاره نشستهاند. رو به قبله ایستادم. اما دلم هنوز در پی تعلقات بود. گفتم: «نمیدانم, چرا من همیشه هنگام اقامه نماز حواسم پرت است.» به چشمانم خیره شد. «مواظب باش! کسی که سرنماز حواسش جمع نباشد، در زندگی نیز حواسش اصلاً جمع نخواهد شد.» گفت و رفت. اما من مدتها در فکر ارتباط میان نماز و زندگی بودم....

+ 2th of December 2015 #arbaeen #arbaeen2015 #arbaeen_karbala آنچه باید از #جهاد-عاشورایی بدانیم:http://endnight.persianblog.ir/ #ashura #ashura_2015 #ashura_karbala #islam #shia #shia_islam #shia_religion #islam_shia #shia_blood #shia_mourning #shia_muharram #shia_images #karbala #kerbela #ashora #ashoora #day_of_ashura #ashura_in_iran #Ashures #?i?_muslim #?i? #Achoura #?????? #?????? #Ashur
+ *در سوگ نبی جهان سیه می پوشد در سینه، دل از داغ حسن می جوشد از ماتم هشتمین امام معصوم هر شیعه ز درد، جام غم می نوشد. اللهم صل علی محمد و آل محمد التماس دعا*